-
محض گفتن
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1387 01:27
میگویم تا لحظه هایم را با تو قسمت کنم حتی اگر تنهایی ام باشد... شعر نیست اینها که میگویم شاید یک سیب نارس باشد که هیچ وقت از شاخه چیده نشد... چون به چشم باغبان سیب نبود همیشه از شب شعرم زود سپیده میزند و من شعرم را گم میکنم همیشه سیب، همیشه نارس.. تو تنها شکوفه سیب را بخوان که لحظه هایم را با تو قسمت میکنم...
-
چیزی به اسم ک ن ک و ر
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1387 18:34
سلام این حکم خود به خود از بین میرود برای یه مدت طولانی آپ نمیکنم.و اون مدت از ارسال همین مطلب شروع میشه تا همون یه مدت. دلیلش هم مشغله درسیه. ولی این دلیل نمیشه برام کامنت نذارید. پیشاپیش عید نوروز مبارک. امضا:دختر گیلان
-
بازی پاییز
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1387 19:54
پاییز ؛فصل قایم موشک درخت ها با پرنده ها برگی روی شاخه ها نیست لانه بی پرنده پیدا درخت ها چشم میگذارند بهار در راه است پرنده ها دالی!
-
رنگ من
جمعه 18 بهمنماه سال 1387 20:25
-خوب بچه ها امروز میخوام بهتون رنگها رو یاد بدم -اجازه خانوم مربی رنگ چیه؟ -بچه تو هنوز نمیدونی رنگ چیه؟ رنگ یه چیزیه که اگه چیزی نداشته باشه دیده نمیشه.چیز بی رنگ رو نمیشه دید -اجازه خانوم مربی.خدا بیرنگه؟ -خوب آره خدا بیرنگه که دیده نمیشه -اجازه خانوم یعنی هر کی رنگش بیشتر باشه بیشتر دیده میشه؟ -عزیزم الان باید این...
-
شام غریبان
پنجشنبه 19 دیماه سال 1387 03:15
امشب شب مهمان ناخوانده دارد،مهمان غریبه دارد امشب ، شب غریبان است،امشب تمام آنچه که با هم غریبه بودند انس میگیرند امشب ، شب اُخت سه ساله با تاریکی است ، شب اُخت لطافت با خار صحرا... امشب شب زنی است که جای عباس را میگیرد ، امشب شب زنی است که هزاران بار سعی صفا و مروه میکند، نه به دنبال آب ، نه ، امشب آب را توان سردی...
-
غفلت آب
یکشنبه 15 دیماه سال 1387 04:56
همه چیز از آب شروع شد... وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ «هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم» تمام هستی را زنده به آب کردند،اشک را به آب،دل عاشق را به اشک،بشر را به عشق... شجره بشر را سیصد سال آب زنده کرد .در هبوط آدم، ابوالبشر را به قطره آبی،به اشک دیده بخشودند.در آن هنگام که جبرئیل امین نام حسین(ع) را...
-
میسوخت پروانه وار
جمعه 13 دیماه سال 1387 19:16
یک چشمش به خیمه ها بود ،یک چشمش به فرات بیقراری کودکان را به دل میدید و دلش پرپر میزد که زودتر برسد ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد دریغا که عباس نه لبش تمنای آب داشت نه دلش تمنای چشم چشمش را به دشنه شکافتند...دلش آرام نگرفت پروانه دلش دور...
-
پژواک عشق...
شنبه 7 دیماه سال 1387 10:37
و صدایی که در این نزدیکی است... شیونی شاید، یا که فریادی، و شاید زمزمه عاشقی ... که بود؟از کجا بود؟ چه شد؟ چگونه مرگی که این همه زندگی آفرید؟ مگر از نیستی زایش هستی را ممکن است؟ پژواک فریاد عشق را کوهستانی باید،حسین فریاد عشق بود،عباس،زینب...علی اکبر...کوهستان مردانگی بودند. آری...پژواک فریاد عشق را کوهستانی باید......
-
مسیح موعود
جمعه 6 دیماه سال 1387 09:35
پس مریم اشاره به گهواره کرد و کودک لب به سخن گشود که: همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتابی آسمانی و شرافت نبوت عطا فرمود. در هرکجا باشم مایه خیر و برکت و رحمت الهی ام برای جهانیان. و مرا به نماز و زکات سفارش نمود و به نیکویی به مادر تصویه فرمود و مرا از اشقیا قرار نداد و سلام خدا بر من است. روزی که بدنیا آمدم. روزی که...
-
فال حافظ شب یلدا
یکشنبه 1 دیماه سال 1387 01:01
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم محتسب داند که من این کارها کمتر کنم من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها توبه از می وقت گل دیوانه باشم گر کنم عشق دردانهست و من غواص و دریا میکده سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق داوری دارم بسی یا رب که را داور کنم بازکش یک دم عنان ای ترک...
-
شاید امشب کمی گریه کنم...
جمعه 29 آذرماه سال 1387 02:14
شاید امشب کمی گریه کنم...شاید امشب نه پنهانی در مقابل چشمانت گریه کنم شاید امشب بهانه ای دست داد... تا از نگاه تو گریه کنم شاید امشب خودت مرا دعوتم کردی...تا روبروی اشکهای تو گریه کنم شاید رود احساسم آنقدر خشک است...که میخواهی من هم امشب گریه کنم بشریت پرپر میشود و میریزد...خدا خواست تا برای خودم گریه کنم خدا بشر را...
-
عید غدیر
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1387 06:17
به نام خدای علی در مدح تو بیهوده بکوشم،نه مرا توان وصف توست ؛ نه تو را شایسته که درکلام من گنجی... نه بیخیالی خط مژگانت توانم که بی تو به سر نمیشود... باز تو بزرگواری کن و مهمان کلام درویشی ام باش تو را به نام یاور یتیمان ستایش کنند ، یتیم تو بودن به ولله سخت تر است ، به داد من برس به داد من که مستم ، مست بوی محمدی...
-
فرشته خانوم
سهشنبه 26 آذرماه سال 1387 11:35
سلام خدا جون تو وقتی دلت میگیره با کی درد و دل میکنی؟ اصلا تو دلت میگیره ؟ وقتی از اون بالا میبینی که بنده هات غرق گناهند وقتی میبینی کسی که همه جا تعریفشه دور از چشم بقیه چه راحت گناه میکنه و معصومیت بنده هات رو به بازی میگیره...اون موقع هم نمیخوای یکی باشه باهاش حرف بزنی؟ وقتی میبینی که بنده هات چه راحت خودشونو می...
-
فال حافظ عید قربان به نیت امام رضا
سهشنبه 19 آذرماه سال 1387 05:46
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم*****لطف ها میکنی ای خاک درت تاج سرم دلبرا بنده نوازی ات که آموخت بگو*****که من این ظن برقیبان تو هرگز نبرم همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس*****که درازست ره مقصد و من نوسفرم ای نسیم سحری بندگی من برسان*****گو فراموش مکن وقت دعای سحرم خرم آنروز کزین مرحله بربندم بار*****وز سر کوی تو...
-
خداوند پاک
جمعه 15 آذرماه سال 1387 02:55
آسمان پاک بود ...خود را نشان داد...ایثار کرد و سایبان مردمی شد که فکر میکرد همیشه به او نگاه خواهند کرد و زیبایی اش را تحسین خواهند کرد.دریغا که مردم تمام آبیش را آلوده کردند! دریا پاک بود...خود را نشان داد...تواضع کرد و زیر پای مردمی پهناور شد که فکر میکرد همیشه کنارش خواهند نشست و شکوه و زیبایی اش را تحسین خواهند...
-
سفر نامه مشهد
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1387 22:56
خسته شده بودم ... خیلی وقت بود که خسته شده بودم ... مثل همه درمونده ها سر گذاشتم به بیابون ...بیابونهایی که یه تک درخت امید زندگی بود...میشد زیر سایه اش احساس امنیت کرد... تو تک درخت من بودی که صدام میکردی... خیلی وقت بود که خسته شده بودم. تو این بیابون ها ... هوای هم عهدی یارانی پر میزد که هزاران سال پیش با تو بیعت...
-
صفر عاشقی
شنبه 18 آبانماه سال 1387 13:39
بسم رب المهدی شب جمعه است...ساعت دقیقا 11:59 دقیقه...فقط یک دقیقه دیگه مونده به صفر عاشقی...و ساعت عدد 00:00 رو نشون میده و یک نفر میاد...یه یک میاد و به این همه صفر معنا میده... دلنشان شد سخنم تا تو قبولش کردی...آری آری سخن عشق نشانی دارد این همه درد دل ...اینهمه دلنوشته...این همه اشک...این همه عشق بازی ... این همه...
-
آتش در نیستان
جمعه 26 مهرماه سال 1387 02:33
دارم میمیرم ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا فقط ادعا دارم...ادعا داریم منتظریم....خدایا واقعا لیاقت این همه مهلت رو داریم؟ کاش لایق این همه خوبیهات بودم تا کی بیراهه؟ این شب جمعه چه خبره؟ چرا آرامش ندارم؟ چرا دارم آتیش میگیرم؟ همه خوابیم...همه خوابیدن...همه راضی هستیم از اینکه...
-
گفتم...گفتی...
پنجشنبه 25 مهرماه سال 1387 01:23
گفتی: باش شدم گفتم: حال که به امرت شدم بعد از این چه خواهم شد؟ دستت را بر لبانم گذاشتی و گفتی:س...مپرس گفتم :چرا؟ گفتی :اکر بگویم وسط قصه که نرسیده قلبت می میرد.آخر تو هنوز عاشق نشده ای گفتم:پس آخرش را بگو! گفتی:نه! اگر بگویم نمی کوشی. گفتم :اگر بعد ها فهمیدم و نکوشیدم چه؟ گفتی:آنوقت خودت مسئول نکوشیدنت هستی گفتم:خوب...
-
حوض نقاشی
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1387 17:18
کودکی بیش نبودم که کشیدم حوض نقاشی را ماهیان مردند و تک تک رفتند پولکهاشان مانده بر جدار آبی حوض خوب میدانم حوض نقاشی من بی ماهی است مادرم آمد و آرام نجوا میکرد غورباقه پادشاه حوض بی ماهی توست دفترم را باز کردم مادرم را شکل یک ماهی میان حوض نقاشی کشیدم زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است...
-
دلهای بی پروا
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1387 18:00
من از احتیاطی که دلهای ساده را زیر سوال میبرد بیزارم از احتیاطی که مرا به شک وا میدارد بیزارم از احتیاطی که مرا از خطر برهاند به قیمت پایمال کردن یکرنگی دلهای پاک بیزارم از احتیاطی که دنیا را برایم میسازدو آخرتم را میگیرد بیزارم من عاشق ضربه های یکرنگی ام من مجنون دلهای ساده و یکرنگم من شیفته پاکدلانی هستم که بیخیال...
-
لیله القدر
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1387 04:29
مولای یا مولای امشب میخوام هزار بار صدات کنم هزار بار صدات کنم فقط برای اینکه بگم خلصنا من النار...یا رب هزار بار صدات میکنم که بگم منو از آتش برهان ... هزار بار به اسمت صدات میکنم و تو همان کسی هستی که امشب همه تو را به این نام خواندند یا من لا یبرمه الالحاح الملحین... واسه همینه که هزار بار صدات کردم یا حبیب...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 شهریورماه سال 1387 03:22
پرده ای مرا جدا کرده است از همه آنچهکه می خواهم پرده ای سیاه که بر سرش ندارم اما حایلی است صلب میان من و آنچه به داشتنش می اندیشم عجیب پرده ایست که کنار نمیرود...وتا بر سر نرود کنار نمی رود و سر من پر از هواهایی است...پر از بادهایی است که این پرده را میراند . چه میشود کرد که سرزمین اذهان من به وزش این باد باران زا...