کاغذهای سوخته

سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پابرجاست...

کاغذهای سوخته

سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پابرجاست...

حوض نقاشی

 

کودکی بیش نبودم که کشیدم حوض نقاشی را
ماهیان مردند و تک تک رفتند
 پولکهاشان مانده 
بر جدار آبی حوض
 خوب میدانم 
حوض نقاشی من بی ماهی است
 مادرم آمد و آرام نجوا میکرد
 غورباقه پادشاه حوض بی ماهی توست
 دفترم را باز کردم
 مادرم را شکل یک ماهی
 میان حوض نقاشی کشیدم
 زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است...

نظرات 2 + ارسال نظر
رز سپید جمعه 22 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:05 ب.ظ http://www.raze-abgineh.blogfa.com

سلام بر دوست غریبه ام طیبه عزیز!! طرح خیلی لطیفیه!! به دلم نشست روزهایت رنگین کمان باد !! منتظر ردپای سپیدت هستم. بدرود

ترانه یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:24 ق.ظ http://taraneyeeshgh1388.blogfa.com

زیباست
خوشحال میشم پیشم بیای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد