کودکی بیش نبودم که کشیدم حوض نقاشی را ماهیان مردند و تک تک رفتند پولکهاشان مانده بر جدار آبی حوض خوب میدانم حوض نقاشی من بی ماهی است مادرم آمد و آرام نجوا میکرد غورباقه پادشاه حوض بی ماهی توست دفترم را باز کردم مادرم را شکل یک ماهی میان حوض نقاشی کشیدم زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است... |